Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2499 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
analyze
U
تشریح کردن
anatomize
U
تشریح کردن
dissected
U
تشریح کردن
dissect
U
تشریح کردن
dissects
U
تشریح کردن
dissecting
U
تشریح کردن
long-distance
U
ازراه دور تلفن کردن
debaueh
U
ازراه درکردن گمراه کردن
long distance
U
ازراه دور تلفن کردن
sufism
U
عرفان
gnosticize
U
عرفان
theosophy
U
عرفان
mysticism
U
عرفان
theosophism
U
عقیده به عرفان
gnosticize
U
عرفان گفتن
theosophist
U
اهل عرفان
theosophical
U
وابسته به عرفان
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
mysticism
U
توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
pervertible
U
ازراه در رو
by courtesy
U
ازراه التفات
algebraically
U
ازراه جبر
interrogatively
U
ازراه پرسش
interposingly
U
ازراه مداخله
foully
U
ازراه خیانت
demonstratively
U
ازراه اثبات
paraphrastically
U
ازراه تفسیر
diagnostically
U
ازراه تشخیص
encouragingly
U
ازراه تشویق
intuitively
U
ازراه برهانی
intuitively
U
ازراه کشف
intuitively
U
ازراه انتقال
exegetically
U
ازراه تفسیر
inquiringly
U
ازراه استفسار
by ear
U
ازراه گوش
inferentially
U
ازراه استنباط
introspectively
U
ازراه خودنگری
posteriori
U
ازراه استقرار
inquiringly
U
ازراه بازجویی
by sea
U
ازراه دریا
heretically
U
ازراه رفض
offensively
U
ازراه تهاجم
controversially
U
ازراه مباحثه
by indirection
U
ازراه تقلب
catechist
U
ازراه پرسش
gymnastically
U
ازراه ورزش
conjugally
U
ازراه زناشویی
anatomies
U
تشریح
dissection
U
تشریح
analysis
U
تشریح
anatomy
U
تشریح
surgery
U
تشریح
surgeries
U
تشریح
illustration
U
تشریح
illustrations
U
تشریح
professionally
U
ازراه پیشه یاکسب
catechization
U
ازراه سئوال وجواب
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically
U
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
foully
U
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly
U
ازراه خود شیرینی
to break a way
U
موانع را ازراه خودبرداشتن
basophobia
U
هراس ازراه رفتن
entomotomy
U
تشریح حشرات
anatomist
U
تشریح کننده
discussions
U
تشریح مطالب
innuendos
U
یعنی تشریح
discussion
U
تشریح مطالب
anatomically
U
از روی تشریح
descriptions
U
توصیف تشریح
description
U
توصیف تشریح
innuendoes
U
یعنی تشریح
innuendo
U
یعنی تشریح
neurotomy
U
تشریح اعصاب
dissector
U
تشریح کننده
autopsies
U
تشریح مرده
dissecting knife
U
چاقوی تشریح
problem description
U
تشریح مسئله
autopsy
U
تشریح مرده
zootomy
U
تشریح حیوانات
non descript
U
تشریح ناپذیر
anatomies
U
مبحث تشریح
anatomy
U
مبحث تشریح
withdrawals
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic
U
ازراه پوستی از ورا پوست
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
polemically
U
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawal
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
tree surgery
U
تشریح علمی درخت
d. anatomy
U
تشریح مشاهدهای یا تبصیری
autopsy
U
تشریح نسج مرده
autopsies
U
تشریح نسج مرده
pdl
U
زبان تشریح صفحه
embryotomy
U
تشریح جنین درزهدان
catling
U
چاقوی تشریح یاجراحی
aerography
U
علم تشریح هوا
anatomically
U
مطابق علم تشریح
anatomist
U
متخصص علم تشریح
phytotomy
U
برش و تشریح گیاه
page description language
U
زبان تشریح صفحه
syntax language
U
زبان تشریح نحو
hypotyposis
U
تشریح مجسم کننده
patronizingly
U
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
gamogenesis
U
زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly
U
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively
U
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
analyzes
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
U
پاره پاره کردن تشریح کردن
prosector
U
تشریح کننده بدن مرده
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
vivisector
U
تشریح کننده جانور زنده
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton
U
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
body snatcher
U
کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack
U
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
U
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
ethnography
U
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance
U
واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com